زینب(خودم)زینب(خودم)، تا این لحظه: 30 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

دنیایی از خاطرات

نغمه هایی از پشت دیوار

. تو دنیای آزاد، آدما تصوری از زندان و زندانی ندارن. زندان برای من با فیلمایی مثل "رستگاری در شائوشنگ"، "فرار از زندان" یا حتی دالتونای لوک خوش شانس و یا یک سری کلیشه ی عامی که میگن "زندان آدمو مرد میکنه" یا " زندان برای مرده" که تو فیلما دیدم، معنی میشه. ولی پشت اون دیوارای بلند، زندگی به یک شکل دیگه در جریانه. شکلی از زندگی که خیلی با زندگی ماها فاصله داره (از همه لحاظ). جمعی از آدمایی که گاهی از روی فقر و گاهی از روی زیاده خواهی و حتی گاهی از جبر روزگار سر از اونجا در‌میارن. "کسی در این سیستم، در این چرخه، مقصر نیست. کسی هم بی تقصیر نیست. همانطور که یک دانه برف در یک بهم...
6 تير 1400

تو جای همه آرزوهایم

. "تو جای همه آرزوهایم" زتدگینامه شهید لشکر فاطمیون، شهید نعمت الله نجفی بود. ساده، روان و قابل لمس بود. اوج سخت کوشی، اخلاص، عشق و همراهی، توکل، عدم تعلق به دنیا و خیلی چیزای دیگه رو به وضوح میشه در زندگی شهید دید و حس کرد. خوندن این کتاب، برای من، یه حس آرامش درونی همراه نوعی دغدغه و مشغولیت فکری به وجود آورد. ما کجاییم و شهدا کجا!!! چقدر جنس دغدغه هامون با هم فرق داره. . هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم ...
5 تير 1400

برای شادی روح عمو نازنینم، منت به سرم گذاشته فاتحه ای بخونید. متشکر

. این دیگه خواب نیست. یه بیداری تلخه...به تلخی مرگ.... چرا این غم کم نمیشه؟ من هنوز با دیدن عکستون هر روز می سوزم. چرا جرات نمی‌کنم به چشماتون تو عکس نگاه کنم؟ با دیدن اون چشمای پر از زندگی، مجبورم نبودنتون رو قبول کنم. . کلا از این سبک خوابا می‌دیدم. تو خواب همش آرزو می‌کردم که خواب باشم. لذت بخش بود اون موقع که می‌فهمیدم همش خواب بوده...ولی حالا بیدارم. بارها آرزو کردم کاش خواب باشه.... کاش خواب باشه.... ولی الان که نزدیک چهل روز از رفتنتون می‌گذره روز به روز امیدم، ناامیدتر میشه.... . عمو، موهاتون رو تو عکس لمس کردم. به نرمی موهای خودتون نیست که همیشه بهم می‌ریختمشون. دلم ...
3 تير 1400

روحتون شاد عموی قشنگم

. چه تلخه از دست دادنتون، چه سخته رفتنتون و چه دردناکه پذیرفتن اینکه دیگه قرار نیست چشمم به چشمتون بیفته ... یه چیزی تو عمق وجودم میخواد نبودتون رو انکار کنه ... به هرجا نگاه میکنم یه خاطره یادم میفته... هیچوقت کمتر از "گل عمو" بهم نگفتین... دلم آتیشه، خدا به داد دل بچه هاتون، خواهرا و برادراتون برسه... روحتون شاد عموی قشنگم خیلی دلم براتون تنگه ...
1 خرداد 1400

هنوز هم من

. "بهتر از هر کسی می دانستم گاهی باید به آدم ها اجازه داد تا احساس غم کنند." و پایان سه گانه رمانتیک زندگی لوییزا کلارک... نمایش فراز و نشیب های زندگی و استقامت زیادش در برابر سختی ها... و همین استقامتش بود که اونو به سمت یک زندگی خوب همراه با خوشبختی کشوند. . ممنون از خواهرم و شوهر عزیزش به خاطر این هدیه ارزشمند. @aazam2010 @s.m.abutorabi ...
16 ارديبهشت 1400

من پیش از تو

پس از تو ادامه ی رمان "من پیش از تو" ست و عاشقانه ای که هنوز ادامه داره. "چرا باید بگذاری یک اشتباه کل زندگیت رو تغییر بده" مشتاقانه پیش به سوی "هنوز هم من" ...
30 فروردين 1400

من پیش از تو

. نوشتن کپشن گاهی سخت میشه، وقتی از یه کتاب طولانی نتونی یه پاراگراف خاص بیرون بکشی. نه اینکه کتاب همچین پاراگرافی نداره، واسه اینکه همشو دوست داری... یک رمان درام و تراژیک با قهرمانای ساده و عامه پسند. من فیلم این کتاب رو قبلا بارها دیدم. حین خوندن کتاب سکانسای مشترک و مشابه جلوی چشمم رژه میرفت ولی از خوندن کتاب خیلی بیشتر از دیدن فیلم لذت بردم. ...
21 فروردين 1400