زینب(خودم)زینب(خودم)، تا این لحظه: 30 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

دنیایی از خاطرات

همه هستی من تولدت مبارک

1401/11/3 19:27
نویسنده : زینب
113 بازدید
اشتراک گذاری

بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است

شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است

آنچنان می فشرد فاصله راه نفسم

که اگر زود ، اگر زود بیایی دیر است

رفتنت نقطه ی پایان خوشی هایم بود

دلم از هرچه و هر کس که بگویی سیر است

سایه ای مانده ز من بی تو که در آینه هم

طرح خاکستریش گنگ ترین تصویر است

خواب دیدم که برایم غزلی می خواندی

دوستم داری و این خوب ترین تعبیر است

کاش می بودی و با چشم خودت می دیدی

که چگونه نفسم با غم تو درگیر است

 تارهای نفسم را به زمان می بافم

که تو شاید برسی حیف که بی تاثیر است

همه هستی من تولدت مبارک

منت به سرم می گذارید اگر فاتحه ای نثار روح بابای گلم و عموی نازنینم

کنید.

پسندها (5)

نظرات (4)

فاطمه نظامفاطمه نظام
12 دی 02 19:35
خیلی جاشون خالیه😢 🥺🥺خدا رحمت کنه دوتا دایی عزیزمو😭😔
مامان نرگسمامان نرگس
12 دی 02 19:36
❤️❤️❤️ جاشون خیلی خالیه روحشون شاد و محشور با اولیا
مامان زهرهمامان زهره
12 دی 02 19:37
آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند 🖤🖤🖤
مامان نعیمه و بابا ابوالفضلمامان نعیمه و بابا ابوالفضل
12 دی 02 19:44
آنقدر وسوسه دارم بنویسم که نگو... تو کجایی پدرم...؟! آنقدر حسرت دیدار تو دارم که نگو... بسکه دلتنگ تو ام، از سر شب تا حالا.... آنقدر بوسه به تصویر تو دادم که نگو.... جانِ من حرف بزن! امر بفرما پدرم . آنقدر گوش به فرمان توهستم که نگو... کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست آنقدر بی تو در این شهر غریبم که نگو... پدر ای یاد تو آرامش من ....! امشب از کوچه ی دلتنگی من می گذری؟! جانِ من زود بیا بغلم کن پدرم...! آنقدر حسرت آغوش تو دارم که نگو.... به خدا دلتنگم! رو به رویم بنشینی کافیست همه دنیا به کنار ... گرچه از دور ولی، من تو را می بوسم آنقدر خاک کف پای تو هستم که نگو... تولدت مبارک پدر جانم