زینب(خودم)زینب(خودم)، تا این لحظه: 30 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

دنیایی از خاطرات

شش ماه سخت و سریع ....

1401/4/9 19:04
نویسنده : زینب
50 بازدید
اشتراک گذاری

دلم یهو بد جور هواتو کرد .....

بعد نماز خوابم نبرد .....

اتفاقی چشمم به تاریخ افتاد .... پنج شنبه نهم تیر.... درست شش ماه

گذشت ....

شش ماه سخت و سریع ....

همیشه تا بوده خوشی ها زودگذر بوده و سختی ها طاقت فرسا و دیر گذر....

این چه رنجی بود که هم سخت بود و هم مثل برق گذشت ....

ممکنه آدم تاریخ رو یادش بره ولی دل چیزی رو از قلم نمیندازه.... دل

هیچی رو فراموش نمیکنه. دل تاریخ خودش رو داره.

فصل ها از پی هم میگذرند اما من

چهار فصل دلم از غم تو پاییز است

هر کجا مینگرم جز تو نمی یابم باز

بند بند دلم از عطر تنت لبریز است

کاش پاییز نگاه تو به بادم میداد

تا که رسوا نشوم این همه از درد فراق

اوج ابیات غزل های منی بی وقفه

کی کجا باز بگیرم نفسی از تو سراغ

#بابا#دلتنگی

پسندها (2)

نظرات (2)

مامان زهرهمامان زهره
12 دی 02 19:12
دلتنگیدلتنگی دلتنگی خدا رحمت کنه دایی جانم و 🖤🖤😭😭
مامان نرگسمامان نرگس
12 دی 02 19:14
😭😭خیلی سخته نبودنشون ولی صلاح خدا این طوری رقم خورده . پس سعی کنید خوب زندگی کنید تا روحش شاد باشه عزیزم