زینب(خودم)زینب(خودم)، تا این لحظه: 30 سال و 7 ماه سن داره

دنیایی از خاطرات

بادبادک باز

. و اینک "بادبادک باز" کتابی که خیلی خیلی خیلی .... ازش لذت بردم و راضیم از خودم که خریدمش. داستانی روان و جذاب و گیرا که حیفت میاد کتاب رو زمین بگذاری. از داستانش هم چیزی نمیگم تا حتما بخونیدش. . پ.ن : (بهتره بگم حرف دل) یک فکر مثل خوره حین خوندن کتاب داشت از درون منو می خورد. الان اگه به یکی بگی ما تو کشورمون امنیت داریم مسخره ت میکنه، قبل خوندن این کتاب شاید خودم هم اینو صد در صد قبول نداشتم. قبول دارم کشور ما از خیلی جهات مشکلاتی داره که سطحی هم نیستن ولی حالا میگم ما امنیت داریم. هیچ مردی شاهد این نیست که تو خیابون ناموسشو به جرم بلند صحبت کردن بزنن و یه گوشه وایسته و کاری نتونه بکنه. کسی تا حالا شاهد ای...
27 اسفند 1398

کتاب_بخوانیم

. "نوشتن یک واقعه ی رخ نداده، گاهی مقدمه ی وجود خارجی آن واقعه است" و اینجا بود که تمام مدت با خودم می گفتم واقعا "حادثه ممکن بود جور دیگه ای اتفاق بیفته". اون موقع همه چیز طبق قاعده، " به تدریج" تغییر می کرد و " از آنچه 'به تدریج' رخ می دهد بترس که این تدریجی ها صدای پای ارتداد است و بریدن از حق." . جذابیت داستان و متن قابل تاملش احساسات متناقضی رو در من ایجاد کرده بود که پیش از این فقط در یک کتاب تجربه ش کرده بودم، ولی این حس به مراتب از قبلی قوی تر بود. دلم نمی خواست کتاب تموم بشه ولی دوست داشتم تا تهش بخونم... . ساعت های قرنطینه رو غرق خوندنش بودم و من رو به مقای...
23 اسفند 1398

شهید ابراهیم هادی

. شهید ابراهیم هادی، شهیدی جوان با خصائص پوریای ولی شهیدی متوسل به حضرت فاطمه ی زهرا (س) و دلاورمرد گمنام کانال کمیل کتابی بود که زودتر از اینا باید می خوندمش... ...
12 اسفند 1398

نیمه ی تاریک وجود

. و بالاخره "نیمه ی تاریک وجود" به پایان رسید... زمان خوبی رو برای خوندنش انتخاب نکردم. سرم شلوغ بود و ژانر کتاب هم متفاوت، در نتیجه سه تا چهار ماه درگیرش شدم...خیلی پراکنده میخوندمش ولی بخشی از کلامش رو در خودم و اطرافیانم به وضوح می دیدم. زمان کافی و موقعیت مناسب برای انجام تمرینات کتاب نداشتم. کیفیت کتابی که خریدم زیاد خوب نبود و تا انتها، کتاب چندین تکه شد و من از این اتفاق متنفرم. قطعا در یک موقعیت مناسب دوباره کتاب رو میخونم. ...
28 بهمن 1398

پنجره های تشنه

. پنجره های تشنه رو تو قطار در مسیر تهران تموم کردم...سبک بیان شدت ارادت و علاقه ی مردم به امام حسین (ع) عالی بود. متن کتاب روان بود به صورتی که فکر میکنی یکی روبروت نشسته و داره برات داستانو میگه. قسمت های آخر کتاب برای من خیلی تکان دهنده و تاثیرگذار بود. #پویش_مطالعاتی_روشنا #پنجره_های_تشنه #کتاب_بخوانیم ...
7 آذر 1398

محمد مهدی به دنیا اومد

    ....و برای یازدهمین بار، عمه شدم سید محمد مهدی گلم، متولد صبح 16 آبان ماه 98 به عنوان دوازدهمین نوه ی بابام چشم به جهان گشود... قربونش بشم عمه جونم...خوش اومدی فدات شم...           ...
16 آبان 1398

ادواردو

. داستانی با محوریت ادواردو آنیلی ملقب به شاهزاده ی ایتالیا که از دو زاویه دید بیان می شود و هردو در نهایت به هم می رسند. راستش شخصا ترجیح میدادم از زمان زنده بودن ارواردو آنیلی هم بیان می شد و یا پایان بهتری می داشت. تخیل نویسنده خیلی به شکل گیری داستان کمک کرده بود. روند داستانیش رو دوست داشتم و خیلی جاها به فکر فرو رفتم. #ادواردو #پویش_کتابخوانی_روشنا #کتاب_خوب #کتاب_بخوانیم📚 #روزی_34_صفحه_کتاب_بخوانیم #کتاب #مثبت_بخوانیم ...
28 مهر 1398

نخل_و_نارنج

. کتابی بی نظیر که شروعش با خودم بود و زمین گذاشتنش خیلی سخت بود. اینکه صبح برای خوندنش از خوابم زدم برام خیلی لذت بخش بود. داستان زندگی شیخ اعظم، شیخ مرتضی انصاری بود که در دوران جوانی به درجه ی اجتهاد رسیده بود. شیخ زندگی سخت و زاهدانه ،در حد ضعیف ترین مردمان زمانش، را پیشه کرده بود و به مقام رفیعی در علم و دین دست پیدا کرد. خیلی زیاد پیش آمد که به حال شیخ و همسر و خانواده اش قبطه خوردم. کتاب، با بیان شیوا و روان نویسنده، بسی لذت بخش بود. من قطعا خواندن این کتاب رو به دوستداران رمان های مذهبی توصیه میکنم. . #نخل_و_نارنج #وحید_یامین_پور #کتابخوانی ...
16 مهر 1398