کتاب_بخوانیم
.
"نوشتن یک واقعه ی رخ نداده، گاهی مقدمه ی وجود خارجی آن واقعه است" و اینجا بود که تمام مدت با خودم می گفتم واقعا "حادثه ممکن بود جور دیگه ای اتفاق بیفته". اون موقع همه چیز طبق قاعده، " به تدریج" تغییر می کرد و " از آنچه 'به تدریج' رخ می دهد بترس که این تدریجی ها صدای پای ارتداد است و بریدن از حق."
.
جذابیت داستان و متن قابل تاملش احساسات متناقضی رو در من ایجاد کرده بود که پیش از این فقط در یک کتاب تجربه ش کرده بودم، ولی این حس به مراتب از قبلی قوی تر بود. دلم نمی خواست کتاب تموم بشه ولی دوست داشتم تا تهش بخونم...
.
ساعت های قرنطینه رو غرق خوندنش بودم و من رو به مقایسه و تطبیق با دنیای امروز وادار می کرد، تا جایی که گاهی اوقات فراموش می کردم که این متن در زمان حال نوشته شده و گاهی با خودم تصور می کردم شاید نویسنده برخی قسمتا رو پیشگویی کرده...
.
خیلی زیاد از خوندنش لذت بردم...
پ.ن: وقتی متن منتخب عکس سومی رو برای داداشم خوندم این شعر رو خوند. دوستش داشتم
#ارتداد
#وحید_یامین_پور
#کتاب_بخوانیم